شیوه های برخورد با بی حجابی
بی حجابی ویروس خطرناکی است که نه تنها پیکره ی قداست و ارزش زنان را تحت تأثیر قرار می دهد، بلکه اثرات آن دامنگیر جامعه و افراد آن نیز می شود و دیری نمی پاید که این ویروس خطرناک
نویسنده ؟ ابراهیم خرّمی مشگانی
بی حجابی ویروس خطرناکی است که نه تنها پیکره ی قداست و ارزش زنان را تحت تأثیر قرار می دهد، بلکه اثرات آن دامنگیر جامعه و افراد آن نیز می شود و دیری نمی پاید که این ویروس خطرناک باعث ترویج فساد اجتماعی می شود و شیرازه خانواده ها را از هم می گسلاند.
به جرأت می توان گفت که عدم رعایت حجاب به نوعی مخالفت با قانون الهی است. مواردی که در این قسمت ذکر می شود، شما را به ابزارهایی مجهز می کند که می توانید به مدد آنها به برخورد صحیح با بی حجابی برخیزید:
الف: اطلاع رسانی و آگاهی
ب: تقویت بنیه ی ایمان و تقوا
ج: معرفی الگوهای مناسب
د: مبارزه ی جدّی با مزدوران
وقتی در برخورد با یک زن بی حجاب او را قانع می کنیم که بی حجابی همچون یک سمّ خطرناک است، اگر بدون غرض باشد حجاب را رعایت می کند.
زیرا که؛«الناسُ اعداءُ ما جهلوا»(1)
«مردم دشمنند با آنچه نسبت به آن بی اطلاعند.»
بر همگان فرض است که با تلاش پیگیر برکات حجاب را به بانوان گوشزد کنند و در ضمن با توضیح اثرات منفی آن در راستای ریشه کن کردن فرهنگ بی حجابی گام هایی محکم بردارند. از افرادی که در بخش های مختلف فرهنگی کار می کنند گرفته تا رسانه های گروهی، صدا و سیما، مطبوعات، نشریات، سخنوران، نویسندگان، اولیا و مربیان همه و همه باید دست به دست هم بدهند و جامعه را در برابر این بیماری خطرناک واکسینه کنند.
به اعتقاد بنده این شیوه می تواند یکی از مفیدترین راهکارهای مقابله با فرهنگ بی حجابی باشد. بسی جای تأسف است اگر دستگاه های تبلیغاتی و فرهنگی، رسانه ها، صدا و سیما و اصحاب قلم نسبت به این امر از خود کوتاهی نشان دهند.
پیامبر بزرگوار اسلام می فرمایند:
«العلم رأس الخیر کلّه»(2)
«آگاهی ریشه ی همه ی خوبی ها و ارزش هاست.»
حضرت امیرالمؤمنین علی می فرمایند:
«العلمُ اصلُ کلّ خیرٍ»(3)
«آگاهی و شناخت اصل همه ی خوبی هاست.»
«العلمُ اجلّ بضاعةٍ»
«دانش؛ برترین سرمایه است.»
«العلمُ ضالّه المؤمن»
«دانش گمشده ی مؤمن است.»
«العلمُ دلیلٌ»
«آگاهی راهنماست.»
«العلم ینجی من الارتباک و الحیرة»
«علم و آگاهی نجات بخش از فرو رفتن در حیرت و سرگردانی است.»
«العلم حجابٌ من الافات»
«شناخت و آگاهی پرده و سپر از آفت هاست.»
بنابراین وقتی زنان جامعه به فواید رعایت حجاب و مضرّات عدم رعایت آن آگاه شدند، آن وقت می توان انتظار جامعه ای سالم را داشت.
زنانی که به خداوند ایمان و اعتقاد دارند و همواره به یاد او هستند و هرگز از یاد خدا غافل نمی شوند، می دانند که خداوند در همه جا شاهد و ناظر بر اعمال آنهاست. بنابراین چنین زنانی با رعایت حریم حجاب، خود را از دید نامحرمان محفوظ می دارند.
تقوا یعنی پرهیز از انجام کارهایی که به آخرت انسان ضربه می زند، تقوا یعنی کوشش فراوان برای نگهداری خویشتن و انجام کارهای سودمند.
تقوا و پرهیزگاری به عنوان تنها ابزاری که انسان را به قله ی خوشبختی می رساند، همچون راهنمایی خردمند آدمی را از افتادن در پرتگاه های خطرناک زندگی حفظ می کند.
استاد گفت: وصیتی به تو می کنم که خدای رب العالمین آن را به اولین و آخرین فرموده و آن تقواست. آنجا که می فرماید:
«و لقد وصّینا الذین اوتوا الکتاب من قبلکم و ایّاکم ان اتقوا الله»(4)
«ما به آنان که پیش از شما دارای کتاب آسمانی بودند، وصیّت کردیم و به شما نیز همان وصیت را می کنیم که تقوا داشته باشید.»
بی گمان خداوند بیش از همه در فکر مصلحت بنده ی خویش است و بیش از همه به بندگان مهر و عطوفت می ورزد. بنابراین اگر راهی بهتر و پربارتر از تقوا در دنیا برای بندگانش می یافت، صد در صد به آن سفارش می کرد.
از این سفارش این نکته به روشنی یافت می شود که خوشبختی و سعادت مردم وابسته به تقواست و تقوا ممکن نیست، مگر اینکه انسان گناه را بشناسد و از آن دوری کند.
عابد گفت: اگر در زمین خارستان قدم بزنی، چه سازی؟
گفت: با ملاحظه و احتیاط قدم برمی دارم تا خاری به پایم نرود.
عابد گفت: اگر در دنیا چنین کنی، تقوا خواهی یافت.
الف: تقوا انسان را از کیدهای شیاطین حفظ و نگهداری می کند. در قرآن کریم آمده است:
«ان تصبروا و تتقوا لا یضّرکم کیدهم شیئاً»(5)
«اگر صبر کنید و پرهیزگاری نمایید، نیرنگشان هیچ زیانی به شما نمی رساند.»
ب: تقوا باعث می شود که خداوند انسان را یاری کند.
«انّ الله مع الذین اتقوا»(6)
«همانا خداوند یار و یاور متقیان است.»
می گفت اگر دختر را به یکی دهم، دیگران آزرده می شوند و فرومانده بود.
قاضی، خدمتکاری جوان داشت، بسیار پارسا و دیندار، نامش «مبارک» بود و قاضی باغی داشت بسیار آباد و پرمیوه.
روزی به او گفت: امسال به باغ انگور برو و از آنها نگهداری کن. خدمتکار برفت و دو ماه در آن باغ به کار پرداخت.
روزی قاضی به باغ آمد و گفت: ای مبارک! خوشه ای انگور بیاور. جوان انگوری آورد که ترش بود.
قاضی گفت: برو خوشه ای دیگر بیاور. آورد، باز هم ترش بود.
قاضی گفت: نمی دانم باغ به این بزرگی، چرا انگور ترش پیش من می آوری و انگور شیرین نمی آوری؟
مبارک گفت: من نمی دانم کدام انگور شیرین است و کدام ترش؟
قاضی گفت: سبحان الله، تو دو ماه است که انگور می خوری و هنوز نمی دانی کدام شیرین است؟
مبارک گفت: ای قاضی! به نعمت تو سوگند که من هنوز از این انگور نخورده ام و مزه اش را ندانم که ترش است یا شیرین.
قاضی پرسید: چرا نخوردی؟
مبارک گفت: تو به من گفتی که انگور نگاه دار، نگفتی که انگور بخور و من چگونه می توانستم خیانت کنم.
قاضی بسیار شگفت زده شد و گفت: خدا تو را بدین امانت نگه دارد. قاضی چون دانست که این جوان بسیار عاقل و دیندار است، گفت: ای مبارک! مرا در تو رغبت افتاد، آنچه می گویم باید انجام دهی.
مبارک گفت: اطاعت می کنم.
قاضی گفت: ای جوان! مرا دختری است زیبا، که بسیاری از بزرگان او را خواستگاری کرده اند، نمی دانم به که دهم، تو چه صلاح می دانی؟
مبارک گفت: کافران در جاهلیت، در پی نسب بودند و یهودیان و مسیحیان روی زیبا و در زمان پیامبر ما، دین می جستند و امروز، مردم ثروت طلب می کنند. تو هرکدام را خواهی، اختیار کن.
قاضی گفت: من دین را انتخاب می کنم و دخترم را به تو خواهم داد که دیندار و باامانتی.
مبارک گفت: ای قاضی، آخر من یک خدمتکارم، دخترت را چگونه به من می دهی و آیا او مرا می خواهد؟
قاضی گفت: برخیز با من به منزل بیا، تا چاره کنم. چون به خانه آمدند، قاضی به مادر دختر گفت: ای زن! این خدمتکار، جوانی بسیار پارسا و شایسته و باتقواست، مرا رغبت افتاد که دخترم را به او بدهم، تو چه می گویی؟
زن گفت: هرچه تو بگویی، اما بگذار بروم و داستان را برای دخترم بگویم، ببینم نظر او چیست. مادر آمد و پیغام پدر را به او رسانید.
دختر گفت: چون این جوان باتقوا و دیندار و امین است، می پذیرم و آنچه شما می فرمایید، من همان کنم و از حکم خدا و شما بیرون نیایم و نافرمانی نکنم.
قاضی دخترش را به «مبارک» داد با ثروتی بسیار. پس از چندی خداوند به آنان پسری داد که نامش را عبدالله بن مبارک گذاشتند و تا جهان هست، حدیث او کنند به زهد و علم و پارسایی.(7)
ج: تقوا محبت خداوند را نسبت به انسان برمی انگیزد.
«انّ الله یحبُ المتقین»(8)
«همانا خداوند باتقوایان را دوست می دارد.»
د: تقوا باعث پذیرش اعمال انسان می شود.
«انما یتقبل اللهُ من المتقین»(9)
«همانا خداوند فقط اعمال باتقوایان را می پذیرد.»
ح: تقوا انسان را از هلاکت و سقوط نجات می دهد.
«ثم ننجی الذین اتقوا»(10)
«آن گاه کسانی را که پرهیزگار بوده اند، می رهانیم.»
افلاطون گفته است: به تقوا عادت کنید که توشه ی آخرت و نجات دنیا در آن است.
روزهای بعد نیز کارش همین بود و در دل از واعظ بسیار سپاسگزاری می کرد و درصدد بود تا هدایت و ارشاد او را جبران کند.
روزی واعظ را به منزلش دعوت کرد تا پذیرایی شایانی از وی به عمل آورد. واعظ نیز دعوت او را پذیرفت و با جوان پاکدل به راه افتادند. چون به رودخانه رسیدند، جوان بسم الله گفت و پای بر آب نهاد و از روی آن گذر کرد.
اما واعظ هم چنان بر جای خویش ایستاده بود و قدم برنمی داشت، جوان آواز داد: ای مرد بزرگ! تو خودت بر منبر این دستور دادی و من از آن روز چنین می کنم، پس چرا اینک بر جای خود ایستاده ای؟ بسم الله بگو و از روی آب گذر کن. واعظ گفت: حق همان است که تو می گویی، اما دلی که تو داری من ندارم،(11) تقوا، تقوا، تقوا... .
«اعلموا، عبادالله، انّ التقوی دارُ حصنٍ عزیزٍ، و الفجور دارُ حصنٍ ذلیلٍ، لا یمنع اهله، و لا یحرزُ من لجأ الیه، الا و بالتقوی تقطع حُمةُ الخطایا»(12)
«ای بندگان خدا! بدانید که تقوا قلعه ای محکم و نیرومند است، اما بدکاری و گناه حصاری سست و بی دفاع است که اهلش را از بدی باز نمی دارد و کسی که به آن پناهنده شود، نگهداری اش نمی کند. آگاه باشید باتقوا می توان زهر گناهان را از بین برد.»
«فانّ التقوی الله مفتاحُ سدادٍ و ذخیرهُ معادٍ و عتقٌ من کلّ ملکةٍ، و نجاةٌ من کل هلکه»(13)
«تقوا کلید گشایش هر دری است و ذخیره ی آخرت و سبب آزادی از هرگونه بردگی (شیطان) و نجات از هرگونه هلاکت است.»
آری! همان گونه که گفته شد، ترویج فرهنگ بی حجابی از جمله ابزارهایی است که سلطه گران از آن استفاده می کنند تا دنیای ما را به تباهی کشند و آخرت ما را ویران سازند. اسلام برای مقابله با چنین نقشه ای مقاومت در برابر ترویج فرهنگ بی بند و باری و فساد را برمی گزیند و روشن است که چنین مقاومتی بدون سلاح ایمان و تقوا مفهومی ندارد.
بنابراین تقویت قدرت ایمان و تقوا یکی از راهکارهای مفید مقابله با بی حجابی است. یک انسان متقی و پرهیزگار هیچ گاه تحت تأثیر نقشه های شوم سلطه گران قرار نخواهد گرفت و حتی در سخت ترین شرایط به مدد نیروی ایمان و تقوا در برابر مشکلات از خود مقاومت نشان خواهد داد.
ویلیام جمیز گفته:«ایمان یکی از قوایی است که بشر به مدد آن زندگی می کند و فقدان کامل آن، در حکم سقوط بشر است.»
در قسمت حیا در فصل سوم همین کتاب الگوهایی معرفی شده، مراجعه بفرمایید.
عزم جدّی و همگانی دانستن بدون خواستن هرگز توانستن بار نمی آورد
عزم جدّی و همگانی از دیگر راهکارهای مقابله با بدحجابی و بی حجابی است.
بی حجابی در اسلام یک نوع منکر معرفی شده است و امر به معروف و نهی از منکر با شرایط خودش واجب می شود و در مقوله ی نهی از منکر بر دولت، حکومت و مردم فرض است که با این پدیده ی زشت اجتماعی مبارزه کنند و برخوردی قاطعانه از خود نشان دهند.
در مرحله ی نخست با زبانی ملایم و نرم با بدحجابی برخورد شود و اگر نتیجه نداد، از وی روی برگردانند و در همه جا با یک دید منفی به او نگاه کنند و حتی درمواقعی در برخوردهای اجتماعی و فردی نسبت به او بی اعتنایی کنند و او را از جامعه طرد کنند.
اگر راهکارهای فوق باز هم نتیجه نداد، باید از گفتار تند و خشن استفاده کرد و در مواردی تهدید نمود و اگر این راهکار هم مفید نیفتاد، باید طبق موازین و بر اساس قانون نسبت به بی حجابی اعمال قدرت کرد؛ چرا که در مبحث « فلسفه ی حجاب» گفته شد حجاب یک قانون است و بی حجابی یعنی شکستن این قانون، پس بر همگان فرض است که از گسترش این فرهنگ جلوگیری کنند.
امروزه در بعضی از کشورها چون حکومت لائیک ترکیه و کشورهای غربی، شاهد مبارزه و مقابله با حجاب هستیم، مجالس و پارلمان ها قانون منع حجاب وضع و تصویب می کنند و با زنان محجبه با شدت تمام مبارزه می شود و آنان را مورد ضرب و شتم و بی مهری قرار می دهند و آنها را از دانشگاه ها و مدارس، مراکز دولتی و محلّ کار خود اخراج می کنند و دلیل آنها اینست که باید قانون اجرا شود.
آیا این برای ما مسلمانان قابل تعریف است که در بسیاری از کشورها با حجاب مقابله شود، ولی ما در مقابل بی حجابی و بدحجابی سکوت کنیم؟ و آیا بر ما مسلمانان به خصوص در نظام اسلامی که حجاب یک اصل قانونی است، شرم آور نیست که با بی حجابی مبارزه و مقابله نکنیم؟
به جرأت می توان گفت که عدم رعایت حجاب به نوعی مخالفت با قانون الهی است. مواردی که در این قسمت ذکر می شود، شما را به ابزارهایی مجهز می کند که می توانید به مدد آنها به برخورد صحیح با بی حجابی برخیزید:
الف: اطلاع رسانی و آگاهی
ب: تقویت بنیه ی ایمان و تقوا
ج: معرفی الگوهای مناسب
د: مبارزه ی جدّی با مزدوران
اطلاع رسانی و آگاهی
اولین گام در راستای مبارزه با فرهنگ بی حجابی، اطلاع رسانی و آگاهی می باشد. بدین معنا که زنان جامعه با فواید و برکات رعایت حجاب آشنا شوند و با اطلاع از اثرات منفی بی حجابی، از این بیماری مصون بمانند.وقتی در برخورد با یک زن بی حجاب او را قانع می کنیم که بی حجابی همچون یک سمّ خطرناک است، اگر بدون غرض باشد حجاب را رعایت می کند.
زیرا که؛«الناسُ اعداءُ ما جهلوا»(1)
«مردم دشمنند با آنچه نسبت به آن بی اطلاعند.»
بر همگان فرض است که با تلاش پیگیر برکات حجاب را به بانوان گوشزد کنند و در ضمن با توضیح اثرات منفی آن در راستای ریشه کن کردن فرهنگ بی حجابی گام هایی محکم بردارند. از افرادی که در بخش های مختلف فرهنگی کار می کنند گرفته تا رسانه های گروهی، صدا و سیما، مطبوعات، نشریات، سخنوران، نویسندگان، اولیا و مربیان همه و همه باید دست به دست هم بدهند و جامعه را در برابر این بیماری خطرناک واکسینه کنند.
به اعتقاد بنده این شیوه می تواند یکی از مفیدترین راهکارهای مقابله با فرهنگ بی حجابی باشد. بسی جای تأسف است اگر دستگاه های تبلیغاتی و فرهنگی، رسانه ها، صدا و سیما و اصحاب قلم نسبت به این امر از خود کوتاهی نشان دهند.
پیامبر بزرگوار اسلام می فرمایند:
«العلم رأس الخیر کلّه»(2)
«آگاهی ریشه ی همه ی خوبی ها و ارزش هاست.»
حضرت امیرالمؤمنین علی می فرمایند:
«العلمُ اصلُ کلّ خیرٍ»(3)
«آگاهی و شناخت اصل همه ی خوبی هاست.»
«العلمُ اجلّ بضاعةٍ»
«دانش؛ برترین سرمایه است.»
«العلمُ ضالّه المؤمن»
«دانش گمشده ی مؤمن است.»
«العلمُ دلیلٌ»
«آگاهی راهنماست.»
«العلم ینجی من الارتباک و الحیرة»
«علم و آگاهی نجات بخش از فرو رفتن در حیرت و سرگردانی است.»
«العلم حجابٌ من الافات»
«شناخت و آگاهی پرده و سپر از آفت هاست.»
بنابراین وقتی زنان جامعه به فواید رعایت حجاب و مضرّات عدم رعایت آن آگاه شدند، آن وقت می توان انتظار جامعه ای سالم را داشت.
تقویت و تحکیم بنیه ی تقوا
با تقوا می توان سعادت را خرید
زنانی که به خداوند ایمان و اعتقاد دارند و همواره به یاد او هستند و هرگز از یاد خدا غافل نمی شوند، می دانند که خداوند در همه جا شاهد و ناظر بر اعمال آنهاست. بنابراین چنین زنانی با رعایت حریم حجاب، خود را از دید نامحرمان محفوظ می دارند.
تقوا یعنی پرهیز از انجام کارهایی که به آخرت انسان ضربه می زند، تقوا یعنی کوشش فراوان برای نگهداری خویشتن و انجام کارهای سودمند.
تقوا و پرهیزگاری به عنوان تنها ابزاری که انسان را به قله ی خوشبختی می رساند، همچون راهنمایی خردمند آدمی را از افتادن در پرتگاه های خطرناک زندگی حفظ می کند.
سفارش استاد به عارف
عارفی به استادش گفت: مرا وصیّتی جامع فرما.استاد گفت: وصیتی به تو می کنم که خدای رب العالمین آن را به اولین و آخرین فرموده و آن تقواست. آنجا که می فرماید:
«و لقد وصّینا الذین اوتوا الکتاب من قبلکم و ایّاکم ان اتقوا الله»(4)
«ما به آنان که پیش از شما دارای کتاب آسمانی بودند، وصیّت کردیم و به شما نیز همان وصیت را می کنیم که تقوا داشته باشید.»
بی گمان خداوند بیش از همه در فکر مصلحت بنده ی خویش است و بیش از همه به بندگان مهر و عطوفت می ورزد. بنابراین اگر راهی بهتر و پربارتر از تقوا در دنیا برای بندگانش می یافت، صد در صد به آن سفارش می کرد.
از این سفارش این نکته به روشنی یافت می شود که خوشبختی و سعادت مردم وابسته به تقواست و تقوا ممکن نیست، مگر اینکه انسان گناه را بشناسد و از آن دوری کند.
اگر در دنیا چنین کنی...
شخصی از عابدی پرسید: تقوا را برای من توصیف کن.عابد گفت: اگر در زمین خارستان قدم بزنی، چه سازی؟
گفت: با ملاحظه و احتیاط قدم برمی دارم تا خاری به پایم نرود.
عابد گفت: اگر در دنیا چنین کنی، تقوا خواهی یافت.
آثار تقوا
تقوا آثاری از خود به جای می گذارد که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:الف: تقوا انسان را از کیدهای شیاطین حفظ و نگهداری می کند. در قرآن کریم آمده است:
«ان تصبروا و تتقوا لا یضّرکم کیدهم شیئاً»(5)
«اگر صبر کنید و پرهیزگاری نمایید، نیرنگشان هیچ زیانی به شما نمی رساند.»
ب: تقوا باعث می شود که خداوند انسان را یاری کند.
«انّ الله مع الذین اتقوا»(6)
«همانا خداوند یار و یاور متقیان است.»
دختر هم جوان باتقوا را پذیرفت
مردی بود در «مرو» که او را نوح بن مریم می گفتند و قاضی و رئیس مرو بود و ثروتی بسیار داشت. او را دختری بود با کمال و جمال، که بسیاری از بزرگان وی را خواستگاری کردند و پدر در کار دختر سخت متحیر بود و نمی دانست او را به که دهد.می گفت اگر دختر را به یکی دهم، دیگران آزرده می شوند و فرومانده بود.
قاضی، خدمتکاری جوان داشت، بسیار پارسا و دیندار، نامش «مبارک» بود و قاضی باغی داشت بسیار آباد و پرمیوه.
روزی به او گفت: امسال به باغ انگور برو و از آنها نگهداری کن. خدمتکار برفت و دو ماه در آن باغ به کار پرداخت.
روزی قاضی به باغ آمد و گفت: ای مبارک! خوشه ای انگور بیاور. جوان انگوری آورد که ترش بود.
قاضی گفت: برو خوشه ای دیگر بیاور. آورد، باز هم ترش بود.
قاضی گفت: نمی دانم باغ به این بزرگی، چرا انگور ترش پیش من می آوری و انگور شیرین نمی آوری؟
مبارک گفت: من نمی دانم کدام انگور شیرین است و کدام ترش؟
قاضی گفت: سبحان الله، تو دو ماه است که انگور می خوری و هنوز نمی دانی کدام شیرین است؟
مبارک گفت: ای قاضی! به نعمت تو سوگند که من هنوز از این انگور نخورده ام و مزه اش را ندانم که ترش است یا شیرین.
قاضی پرسید: چرا نخوردی؟
مبارک گفت: تو به من گفتی که انگور نگاه دار، نگفتی که انگور بخور و من چگونه می توانستم خیانت کنم.
قاضی بسیار شگفت زده شد و گفت: خدا تو را بدین امانت نگه دارد. قاضی چون دانست که این جوان بسیار عاقل و دیندار است، گفت: ای مبارک! مرا در تو رغبت افتاد، آنچه می گویم باید انجام دهی.
مبارک گفت: اطاعت می کنم.
قاضی گفت: ای جوان! مرا دختری است زیبا، که بسیاری از بزرگان او را خواستگاری کرده اند، نمی دانم به که دهم، تو چه صلاح می دانی؟
مبارک گفت: کافران در جاهلیت، در پی نسب بودند و یهودیان و مسیحیان روی زیبا و در زمان پیامبر ما، دین می جستند و امروز، مردم ثروت طلب می کنند. تو هرکدام را خواهی، اختیار کن.
قاضی گفت: من دین را انتخاب می کنم و دخترم را به تو خواهم داد که دیندار و باامانتی.
مبارک گفت: ای قاضی، آخر من یک خدمتکارم، دخترت را چگونه به من می دهی و آیا او مرا می خواهد؟
قاضی گفت: برخیز با من به منزل بیا، تا چاره کنم. چون به خانه آمدند، قاضی به مادر دختر گفت: ای زن! این خدمتکار، جوانی بسیار پارسا و شایسته و باتقواست، مرا رغبت افتاد که دخترم را به او بدهم، تو چه می گویی؟
زن گفت: هرچه تو بگویی، اما بگذار بروم و داستان را برای دخترم بگویم، ببینم نظر او چیست. مادر آمد و پیغام پدر را به او رسانید.
دختر گفت: چون این جوان باتقوا و دیندار و امین است، می پذیرم و آنچه شما می فرمایید، من همان کنم و از حکم خدا و شما بیرون نیایم و نافرمانی نکنم.
قاضی دخترش را به «مبارک» داد با ثروتی بسیار. پس از چندی خداوند به آنان پسری داد که نامش را عبدالله بن مبارک گذاشتند و تا جهان هست، حدیث او کنند به زهد و علم و پارسایی.(7)
ج: تقوا محبت خداوند را نسبت به انسان برمی انگیزد.
«انّ الله یحبُ المتقین»(8)
«همانا خداوند باتقوایان را دوست می دارد.»
د: تقوا باعث پذیرش اعمال انسان می شود.
«انما یتقبل اللهُ من المتقین»(9)
«همانا خداوند فقط اعمال باتقوایان را می پذیرد.»
ح: تقوا انسان را از هلاکت و سقوط نجات می دهد.
«ثم ننجی الذین اتقوا»(10)
«آن گاه کسانی را که پرهیزگار بوده اند، می رهانیم.»
افلاطون گفته است: به تقوا عادت کنید که توشه ی آخرت و نجات دنیا در آن است.
تقوا، تقوا، تقوا
آورده اند که روزی واعظی بر منبر گفت: ای مردم! هرکس بسم الله را از روی اخلاص بگوید، می تواند از روی آب بگذرد، آن چنان که در خشکی سفر کند. جوانی ساده دل که منزلش در خارج از شهر بود و هر روز ناگزیر بود از رودخانه عبور کند، آنجا بود. چون این سخن از واعظ بشنید، بسیار خوشحال شد. هنگام بازگشت به خانه بسم الله گویان پا بر آب نهاد و از رودخانه گذشت.روزهای بعد نیز کارش همین بود و در دل از واعظ بسیار سپاسگزاری می کرد و درصدد بود تا هدایت و ارشاد او را جبران کند.
روزی واعظ را به منزلش دعوت کرد تا پذیرایی شایانی از وی به عمل آورد. واعظ نیز دعوت او را پذیرفت و با جوان پاکدل به راه افتادند. چون به رودخانه رسیدند، جوان بسم الله گفت و پای بر آب نهاد و از روی آن گذر کرد.
اما واعظ هم چنان بر جای خویش ایستاده بود و قدم برنمی داشت، جوان آواز داد: ای مرد بزرگ! تو خودت بر منبر این دستور دادی و من از آن روز چنین می کنم، پس چرا اینک بر جای خود ایستاده ای؟ بسم الله بگو و از روی آب گذر کن. واعظ گفت: حق همان است که تو می گویی، اما دلی که تو داری من ندارم،(11) تقوا، تقوا، تقوا... .
سخنان امیرالمؤمنین
امیرالمؤمنین علی درباره ی تقوا می فرمایند:«اعلموا، عبادالله، انّ التقوی دارُ حصنٍ عزیزٍ، و الفجور دارُ حصنٍ ذلیلٍ، لا یمنع اهله، و لا یحرزُ من لجأ الیه، الا و بالتقوی تقطع حُمةُ الخطایا»(12)
«ای بندگان خدا! بدانید که تقوا قلعه ای محکم و نیرومند است، اما بدکاری و گناه حصاری سست و بی دفاع است که اهلش را از بدی باز نمی دارد و کسی که به آن پناهنده شود، نگهداری اش نمی کند. آگاه باشید باتقوا می توان زهر گناهان را از بین برد.»
«فانّ التقوی الله مفتاحُ سدادٍ و ذخیرهُ معادٍ و عتقٌ من کلّ ملکةٍ، و نجاةٌ من کل هلکه»(13)
«تقوا کلید گشایش هر دری است و ذخیره ی آخرت و سبب آزادی از هرگونه بردگی (شیطان) و نجات از هرگونه هلاکت است.»
آری! همان گونه که گفته شد، ترویج فرهنگ بی حجابی از جمله ابزارهایی است که سلطه گران از آن استفاده می کنند تا دنیای ما را به تباهی کشند و آخرت ما را ویران سازند. اسلام برای مقابله با چنین نقشه ای مقاومت در برابر ترویج فرهنگ بی بند و باری و فساد را برمی گزیند و روشن است که چنین مقاومتی بدون سلاح ایمان و تقوا مفهومی ندارد.
بنابراین تقویت قدرت ایمان و تقوا یکی از راهکارهای مفید مقابله با بی حجابی است. یک انسان متقی و پرهیزگار هیچ گاه تحت تأثیر نقشه های شوم سلطه گران قرار نخواهد گرفت و حتی در سخت ترین شرایط به مدد نیروی ایمان و تقوا در برابر مشکلات از خود مقاومت نشان خواهد داد.
ویلیام جمیز گفته:«ایمان یکی از قوایی است که بشر به مدد آن زندگی می کند و فقدان کامل آن، در حکم سقوط بشر است.»
معرفی الگوهای مناسب
معرفی الگوهای مناسب یکی از راهکارهای مبارزه با بی حجابی است. بر اساس اعتقاد همه ی روانشناسان و روانکاوان انسان موجودی است الگوپذیر، اگر الگوی مناسب به او معرفی شود، به سعادت خواهد رسید و اگر الگوی نامناسب به او معرفی شود، به هلاکت خواهد رسید.در قسمت حیا در فصل سوم همین کتاب الگوهایی معرفی شده، مراجعه بفرمایید.
عزم جدّی و همگانی دانستن بدون خواستن هرگز توانستن بار نمی آورد
عزم جدّی و همگانی از دیگر راهکارهای مقابله با بدحجابی و بی حجابی است.
بی حجابی در اسلام یک نوع منکر معرفی شده است و امر به معروف و نهی از منکر با شرایط خودش واجب می شود و در مقوله ی نهی از منکر بر دولت، حکومت و مردم فرض است که با این پدیده ی زشت اجتماعی مبارزه کنند و برخوردی قاطعانه از خود نشان دهند.
در مرحله ی نخست با زبانی ملایم و نرم با بدحجابی برخورد شود و اگر نتیجه نداد، از وی روی برگردانند و در همه جا با یک دید منفی به او نگاه کنند و حتی درمواقعی در برخوردهای اجتماعی و فردی نسبت به او بی اعتنایی کنند و او را از جامعه طرد کنند.
اگر راهکارهای فوق باز هم نتیجه نداد، باید از گفتار تند و خشن استفاده کرد و در مواردی تهدید نمود و اگر این راهکار هم مفید نیفتاد، باید طبق موازین و بر اساس قانون نسبت به بی حجابی اعمال قدرت کرد؛ چرا که در مبحث « فلسفه ی حجاب» گفته شد حجاب یک قانون است و بی حجابی یعنی شکستن این قانون، پس بر همگان فرض است که از گسترش این فرهنگ جلوگیری کنند.
امروزه در بعضی از کشورها چون حکومت لائیک ترکیه و کشورهای غربی، شاهد مبارزه و مقابله با حجاب هستیم، مجالس و پارلمان ها قانون منع حجاب وضع و تصویب می کنند و با زنان محجبه با شدت تمام مبارزه می شود و آنان را مورد ضرب و شتم و بی مهری قرار می دهند و آنها را از دانشگاه ها و مدارس، مراکز دولتی و محلّ کار خود اخراج می کنند و دلیل آنها اینست که باید قانون اجرا شود.
آیا این برای ما مسلمانان قابل تعریف است که در بسیاری از کشورها با حجاب مقابله شود، ولی ما در مقابل بی حجابی و بدحجابی سکوت کنیم؟ و آیا بر ما مسلمانان به خصوص در نظام اسلامی که حجاب یک اصل قانونی است، شرم آور نیست که با بی حجابی مبارزه و مقابله نکنیم؟
پی نوشت ها :
1. نهج البلاغه، حکمت 172.
2. آثارالصادقین، ج13، ص 443.
3. غررالحکم، ج1، ص 29، حدیث 868.
4. نساء، 131.
5. آل عمران، 120.
6. نحل، 128.
7. دنیای جوانان، محمدعلی کریمی نیا، ص 187.
8. توبه، 7.
9. مائده، 27.
10. مریم، 72.
11. خزینة الجواهر، ص 573.
12. نهج البلاغه، خطبه 157.
13. همان، خطبه 230.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}